... برای ظهورش چقدر منتظری!؟

طی این مرحله بی همرهی خضر نکن

۶ مطلب در اسفند ۱۳۹۳ ثبت شده است

انت الرازق و انا المرزوق

پدرم صبح ها، کله ی سحر، وسایلش(موتور جوش و متعلقاتش) را بر می دارد و از خونه می زند بیرون. و شب ها با تنی رنجور و خسته اما؛ لبی خندان بر می گردد.

برادرهایم بعد از مدرسه می روند در نانوایی و بقالی، شاگردی می کنند

مادرم حواسش به میزان پخت و پز خانه هست تا هر چیزی به اندازه و درست مصرف شود.

خواهرم همیشه بین نماز مغرب و عشا سوره ی واقعه می خواند تا روزیمان برکت پیدا کند.

...

خدا رو شکر، دستمان به دهنمان می رسد.

ادامه مطلب...
۱۸ اسفند ۹۳ ، ۱۷:۲۱ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

چادر خاکی

چادر خاکی

مسمار به پهلوی تو کردند  و استخوان بر گلوی علی(ع)

سیلی به صورت تو زدند و ریسمان به بازوی علی(ع)

خنجر بر بازوی تو گذاشتند و شمشیر روبه روی علی(ع)

آتش به خانه ی تو زدند و تهمت به آبروی علی(ع)





ای اولین شهید راه ولایت، چه بر سرت آوردند ای بانوی علی (ع)

ادامه مطلب...
۱۳ اسفند ۹۳ ، ۲۰:۲۰ ۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سادات رضوی

خدا به فکر خوش گذرانی مردها نیست

جلسه ی دفاعیه ام بود

موضوع: خسارت معنوی ناشی از عدم احقاق حقوق زن در خانواده

به تناسب موضوع، بحث به "تعدد زوجات و لزوم رعایت عدالت بین زوجات" رسید.

یکی از اساتید با نیشخندی تمسخرآمیز، گفت: وقتی دارید در مورد رعایت عدالت بین زوحات چونه می زنید، بدین معنیه که شما تعدد زو جات رو به عنوان یه حق برای مرد قبول دارید دیگه،  آره؟

با جدیت تمام و لحنی قاطعانه گفتم:

این حکم به صراحت در قران ذکر شده. چگونه می توان این حکم را قبول نداشت و ادعای مسلمانیت کرد؟

در حالی که به سایر اساتید نگاه می کرد و از آنها هم توقع تمسخر داشت گفت:

یعنی شما با این موضوع مشکلی ندارید؟ خوش به حال همسرتون.

ادامه مطلب...
۱۳ اسفند ۹۳ ، ۲۰:۱۵ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

به خاطر وحدت

وارد مسحد که شدم، تماز جماعت شروع شده بود،‌ امام رفت رکوع، تکبیر گفتم و خودم را به رکوع امام رساندم
در کنارم، افرادی دیگر بعد از من رسیدند و اقتدا کردند، یکی به رکعت دوم رسید، یکی به رکوع رکعت دوم و ..  اما همه شان به امام اقتدا می کردند
امام که تشهد می خواند آنها نیم خیز شده بودند، امام که تسبیحات می خواند آنها حمد می خواندند (اما همه داشتند نمارشان را به جماعت می خواندند

ادامه مطلب...
۱۰ اسفند ۹۳ ، ۰۷:۱۱ ۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

ای کاش، وزارت ارشاد ...

ای کاش وزارت ارشاد از همان ابتدا "دفتر گزینش" دایر می کرد، و به سراغ کسانی که اهل نویسندگی، شعر، فیلم سازی، موسیقی حلال و دیگر رشته های هنری اند، می رفت  و یا حتی به سراغ کسانی  می رفت که مثلا صدای خوبی برای خوانندگی دارند،تا این افراد دارای استعدادهای هنری را جذب کند.

اگر چنین می شد، وزارت ا رشاد _که گاهی لانه ی مراکز فساد فرهنگ گذشته است_  به تدریج و به مرور تبدیل به مرکزی برای انقلاب و اسلام و خدا و حق و آزادی  می شد و مسلما پس از گذشت ده سال می توانست در همه ی رشته های هنری، شخصیت های عظیم و برجسته ایی پرورش دهد و معرفی کند.

 اما؛ ...

ادامه مطلب...
۰۸ اسفند ۹۳ ، ۲۰:۵۸ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

فطب نمای ذهن

معلم همانطور که آرام موضوع انشا را روی تخته می نوشت، خواند:

در آیند می خواهید چه کاره شوید؟

بالا فاصله صدایی از ته کلاس با نهایت اعتماد به نفس گفت: پزشک

معلم با لبخند گفت: آفرین، دیگه کی می خواد پزشک بشه؟

هنوز حرفش تمام نشده بود که تقریبا اکثر یچه های کلاس دستشان را بالا آوردند، بقیه هم تنبل های کلاس بودند که احتمالا رویشان نشد با آن وضع درسیشان چنین ادعایی بکنند.

معلم در حالی که می خندید با جدیت تمام پرسید،

چرا پزشک؟

جواب های مختلف یکی پس از دیگری داده می شد

-       چون خیلی به این شغل علاقه داریم، دوست داریم پزشک شیم دیگه.

-       چون خیلی پول توشه، یه عمل جراحی می کنی، حداقل هفت _ هشت میلیون گیرت میاد.

-       واسه اینکه خیلی شغل باکلاسیه، خیلی تو چشه.

-       چونکه می خوایم با حرفه مون همه ی مریضا رو خوب کنیم تا دیگه هیچ کس مریض نباشه.

-       چون اون موقع به راحتی بهت زن میدن.

-       چون اینجا دکتر بومی و ثابت نداره و مردم زمان های خاصی می تونن به دکتر مراجعه کنن

-       تا بتونیم به راحتی یه پول قلمبه به جیب بزنیم.

-       ...

ادامه مطلب...
۰۷ اسفند ۹۳ ، ۱۶:۲۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰