غالب مواقع که دقایقی قبل از اذان وارد مسجد می شد؛ متوجه می شد که صف های آخر پر شده اما هر چه به صفوف اولیه نزدیک می شود؛ صفها خالی،ناقص، و جادار است! تازه واردها هم وقتی با صف های پر عقبی نگاه می کردند، بی توجه به صفوف خالی، پشت سر آخرین ردیف، صف جدیدی را تشکیل می دادند!

... در حالی که به چیدمان نمازگزاران می نگریست، با خود اندیشید: اگر هیچکس خواهان نشستن در صف اول نباشد نماز جماعت هیچگاه تشکیل نمی شود! اگر همه منتظر باشند که دیگران جلو بایستند و جاهای خالی را پرکنند،هیچگاه هدفی محقق نمی شود؛ چون کسی پیش قدم نمی شود برای ایستادن در خط مقدم، کسی داوطلب نیست.

 اگر همیشه همه منتظر باشند که دیگران در انجام امور پیشرو باشند، اندر پس یک کوچه خواهیم ماند.

اگر هیچکس خود را متعهد نبیند،در راه می مانیم.

ما داوطلب صف اول می خواهیم ...

کجایند...؟