روزمرگی را دکتر علی ناظری عضو هیات علمی دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی  اینگونه تعریف می کند : وقتی انجام کارها شکلی کلیشه ای، یکنواخت و بدون تنوع پیدا کند و دائما در حال تکرار باشد و نوعی از پیشرفت توأم با انگیزه، شوق و انرژی در آن وجود نداشته باشد می گوییم روزمرگی رخ داده است. از تعریف آن که بگذریم به زبان خودمان روزمرگی همان زندگی است که اکثر ما الان داریم و برنامه کاریمان دو شکل دارد یکی برای روزهای تعطیل و یکی برای روزهای کاری ، اغلب بی هیچ تغییری و یا با تغییرات بی اهمیت در ظاهر آنچه رخ می دهد. همه ما می دانیم که در پی کارهای روزانه مان اغلب هدفی نیست و فقط گذران است چه از لحاظ فردی و حتی از لحاظ سیستمی در سازمانها هم همین اتفاق می افتد. انگار که همه از تغییر در این گذران یکنواخت و مداوم و بی هدف می ترسیم و اگر صبح سرکار بیاییم و ببینیم میزمان چند متری جابجا شده به هم میریزیم از این تغییر کوچک بگیر تا تغییرات سازمانی و فردی که گاه لازمه رشدند و مایی که از آنها می هراسیم در واقع همیشه همین قدری می مانیم . گرفتار شدن در روزمرگیِ کار، خیلی آسان پیش می‌آید. متداول‌ترین وضعیت این است که برای ساعات طولانی در محیطی که خوب به آن وارد هستید اما دیگر از آن لذت نمی‌برید کار کنید. بدتر از همه این است که باید تصور کنید که این شما هستید و این کاری است که باید انجام دهید و تا زمان بازنشستگی به هیچ چیز دیگری نمی‌توانید فکر کنید.