گاهی وقتها که مرض شست و شو و تمیزی خونه میگیرم و میافتم به بشور و بساو، 

در حین آنکه دارم سینک ظرفشویی را تمیز می کنم 

یا وقتی مصر به بر طرف کردن لکه ی کوچک روی کاشی پشت در آشپزخونه ام

وقتی، هر روز گرد و غبار روی تلویزیون و میزش رو پاک می کنم 

یا بعد از برق انداختن خونه، تا مدت ها مواظبم که خرده نانهای داخل سفره روی قالی نریزه، دست خیس به شیشه ی تمیز در نخوره، نظم کتابها و وسایل ها به هم نخوره و ... 


بارها از خودم  می پرسم:

خونه ی دلت رو برق انداختی؟

اینقدر که تلاش می کنی همه ی لکه ها و کثیفی ها رو پاک کنی، واسه رفع کدورت ها و تاریکی دلت هم تلاش می کنی؟

چقدر مواظبی که ظرف دلت سفید و تمیز بمونه و لکه نگیره؟



هر بار از خودم این سوال ها را می پرسم اما؛

هنوز نتوانسته ام جواب دندان شکنی به آن سوال ها بدهم



                    من نمی خوام تو خونه داری دلم، کم بیاورم